متن اهنگ  سوختگان حمید صفت

سوختگان حمید صفت

♫♫♫

بسوزان هر طریقی می توانی

همه شدن غریبه باهم
همه دنبالِ دیگی واسه من
حرفم نمی فهمن
اینا چرا به هم نمی خندن؟
چه خبره از دلِ تو
چه خبره اصن از دلِ من؟
هرجوری هستی هست
هرجوری می بینی من نیستم
همه شدن مردِ جنگ
از تو همگی بد میترسن
افکارا شرق و غرب
اعتقادای تق و لق
دانش آموز ترامادولی
دبیر جنگِ فراماسونی
نرخِ نون تو شهر
قیمتِ ارز و کوفت و درد
شده دل ها رنگ عوض
دست ها همگی سردِ سرد
مغز ها ردِ رد

سوختن رفته از یاد
دلی گرم ساکت اما ، غرقِ فریاد
اما هنوز توی شهر مردی هست از جنسِ زخم
جنسی که ترس نداشت به این صحبتا غم نداشت
هرجوری صبح و شب هرشب و تا صبح عشقی تر
با مردم حرف نذاشت پا واسه موندن نداشت
بی هدف علت نداشت عشق و با نفرت نکاشت
اون رفت و شد ، واسه ی هدف راه
اون خواست بسوزه نمونه تو کفِ کلمه ها
بکنه به خودش غلبه باز
سوخت به معنای واقعی کلمه ها
مردی که بوی خاکستر میداد
سوخت تا کنه مردمِ این شهرو بیدار

♫♫♫

سوخته ، کسی که میگذره از خودش واسه عشق واسه دلش
منشِ مشتی آرومه بعدِ سختی داغونه دلِ زخمیش
میگه حتی بعدِ چندین سال زندست جهان پهلوان تختیش
هست هنوزم ، خوب هست و بد نشو درگیرِ ترس نشو
خداتو صدا کن هنوز با تو بد نمیشه
هربار شکستی پاشو اون با تو سرد نمیشه
خداتو صدا کن هنوز..

با یه سینه سوخته

ما بسوزیم
یه نسل ِ سوخته